در سال 1946، تركى آذرى، زبان مادرى او، به فرمان حكومت مركزى تهران ممنوع اعلام مى شود: "فارسى كه از فهم معلم و شاگرد، هر دو خارج بود، شد زبان تحقيق و تدريس." به دليل نوشتن متنى به تركى، مدير مدرسه به او دستور مى دهد كه كاغذ را آنقدر بليسد كه كلمات محو شوند." وقتى صورتم را بلند كردم، همهء بچه ها زدند زير خنده: رنگ هاى مركب روى صورتم مانده بود. من زبان مادريم را قورت داده بودم." "رضا براهنى"

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

سعیدی سیرجانی خطاب به خامنه ای:آزاده ام و دلیلش همین نامه که در حکم فرمان آتش است

((آدمیزاده ام آزاده ‏ام و دلیلش همین نامه، که در حکم فرمان آتش است و نوشیدن جام شوکران، بگذارید آیندگان بدانند که ‏در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.‏))
(جمله پایانی نامه ی زنده یاد سیرجانی خطاب به علی خامنه ای که منجر به قتل وی شد)



16 سال پیش، علی اکبر سعیدی سیرجانی یکی از نخستین قربانیان عطش قدرت پرستی دیوانه وار علی خامنه ای، ولی مطلقه ی فقیه جمهوری اسلامی گشت. زنده یاد سعیدی سیرجانی از تواناترین نویسندگان و پژوهشگران معاصر ایران به شمار می رود. او نویسنده و کوششگر در تصحیح بیش از سی کتاب در زمینه های تاریخ و ادب ایران است. دکتر احسان یارشاطر، پژوهشگر و ایرانشناس بزرگ کشورمان درباره ی سعیدی سیرجانی چنین می نویسد: "و سعیدی رادمردی درست اندیش و آزادفکر و بری از تعصب بود؛ در جستجوی حقایق تلخ مبرم بود و در ابراز آنها بی باک؛ و با این همه طبعی لطیف و خاطری مصفا داشت، نکته سنج و شیرین سخن بود و گفتارش به مثلها و نقشهای فریبای خیال آراسته بود. قلمش چیزی از سِحر در خود داشت. من نخست از برخی از مقالات او در یغما نیروی قلم و هم شجاعت اخلاقی او را دریافتم، اما هر بار که اثر تازه ای از او خواندم، دیدم هنوز همه ی ابعاد هنر او را به تمامی درنیافته ام. هنرش در نویسندگی چنان نبود که به کوشش برای کسی حاصل شود، چنان که تا کنون من اثری ندیده ام که از عهده ی پیروی از سبک او برآمده باشد."( نقل از مجله ی ایران شناسی (مریلند، آمریکا)، شماره یک، سال هفتم، بهار١٣٧٤).
اینچنین شخصیتی را که در کشورهای دموکراسی جهان بالاترین تقدیرها را نثارشان می کردند و بزرگترین جوایز را نصیبشان می کردند، در آستانه ی نوورز ١٣٧٣ ربودند و به وسیله ی آدمهای رذلی مانند حسین شریعتمداری و سعید امامی که از بی فرهنگترین و جنایتکارترین آدمهای تاریخ ایرانند، شکنجه کردند. آنگاه به خیال خود خواستند که وی را به وسیله ی اعترافات ساختگی، از همان جنسی که اکنون با دستگیری آزادیخواهان و منتقدانی چون عبدالله مومنی، کورش زعیم، شیوا نظرآهاری، محمد علی ابطحی و احمد زیدآبادی در تلاش به دست آوردن آن هستند، در نزد مردم بدنام کنند. در مقابل، سعیدی سیرجانی در به اصطلاح اعتراف نامه اش، با ظرافت قلمش و استفاده از لفظ "بازجوی عزیز" درباره ی شکنجه گران خود، آنها را رسواتر از پیش کرد. در مدت هشت ماه اسارت، خانواده ی سعیدی سیرجانی موفق به دیدار او نشدند و قاتلان در چهار آذرماه ١٣٧٣ مرگ وی را که گفته می شود به وسیله ی تزریق آمپول هوا صورت گرفت، اعلام کردند. جمهوری اسلامی به دلیل روشن، هرگز اجازه ی کالبد شکافی به خانواده ی سیرجانی را نداد.
امروز که جوانان و مردم آزادیخواه ایران به پا خاسته اند و شماری از بهترین فرزندان ایرانزمین قربانی ضحاک زمانه، علی خامنه ای، شده اند، این چهره ی سعیدی سیرجانی است که در سراسر آسمان ایران با سربلندی پدیدار شده است و به دلیران شهید ایران لبخند می زند؛ آری سعیدی سیرجانی اکنون ندا آقا سلطان، پریسا کلی، علی شاهدی، واحد اکبری و سایر شهیدان وطن را در آغوش گرفته است و همه ی آنها یک صدا خطاب به خامنه ای و اعوان و انصارش نظام جمهوری اسلامی می گویند:"بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و شجاعانه به استقبال مرگ رفتند."
ایرانیان آزادیخواه در مقابل شهامت و از خود گذشتگی سعیدی سیرجانی، محسن حدادی، فهمیه سلحشور و سایر جانباختگان گمنام راه آزادی و دموکراسی ایران سر احترام فرود می آورند. شایسته است که هم میهنان گرامی در ایران و جهان تصویر سعیدی سیرجانی را در کنار شهیدان اخیر راه وطن در اجتماعات و راهپیمایی ها با خود داشته باشند.
جناب آقای خامنه ‏ای
پیام عتاب ‏آمیز جناب عالی را آقای صابری برایم خواند، و متاسف شدم، نه به علت این که مورد قهر ‏آن مقام معظم قرار گرفته ‏ام و به زودی امت همیشه در صحنه حزب‏ الله حسابم را خواهند رسید، که مرگ در راه دفاع از ‏حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواسته ‏ایم. تأسف و تأثرم از پندارهای باطل خویش بود و امیدهای برباد ‏رفته ‏ام درباره سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ایران در دوران رهبری شما خواهند داشت.‏
بگذریم از لحن توهین ‏آمیز پیام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوایی بعید می‏نمود تا چه رسد ‏به رهبر مسلمانان جهان. حیرتم از این است که جناب عالی به استناد کدامین سند و قرینه و امارت مرا مرتد قلمداد ‏کردید و نامعتقد به اسلام. اگر مستند به نوشته‏ های من است ای کاش موردش را مشخص می فرمودید، و اگر مبتنی بر ‏واردات غیبی است و اشراف بر ضمایر که انالله و اناالیه راجعون.‏
می ‏دانم در حکومتی که مرحوم شریعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان با آن تقوای دینی و سیاسی، آیت ‏الله ‏منتظری با آن سوابق مبارزاتی دق‏مرگ و خانه‏ نشین و مطرودند، تکلیف امثال بنده معلوم است و بر ما کجا برازد دعوی ‏بی‏ گناهی.‏
و می دانم رهبر جلیل القدری که با یک نهیبش نمایندگان مجلس اسلامی در لاک سکوت و وحشت می‏خزند، البته ‏می تواند با تیغ بیدریغ تکفیر حمله بر من درویش یک قبا آرد.‏
فرموده بودید چرا این همه مزایای حکومت اسلامی را ندیده ‏ام و به تمجید نپرداخته ‏ام. این وظیفه ی اخلاقی را شاعران و ‏نویسندگان محترمی که با چرخشی ناگهانی در سلک هواداران ولایت فقیه درآمده ‏اند بهتر و موثرتر انجام می‏دهند. ‏وانگهی رژیمی که علاوه بر فرستنده‏ های رادیویی و تلویزیونی هزاران مسجد و منبر و مجلس را در اختیار دارد، چه نیازی ‏به مدیحه ‏سرایی مطرودان دارد، بخصوص نویسنده کج‏ سلیقه‏ ای که هرگز در مدح هیچ امیر و حاکمی قلم نزده است
زندگی نامه زنده یاد سعیدی سیرجانی
علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۱۰ در سیرجان کرمان متولد شد و در ۴ آذر ۱۳۷۳، زمانی که تحت بازداشت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بود، درگذشت. علت و محل مرگ او هنوز در پرده‌ای از ابهام است.
پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران سعیدی سیرجانی مدتی را در خارج از کشور گذرانید و سپس با اظهار این دلیل که باید در داخل کشور برای ارتقای سطح آگاهی مردم و نیز دفاع از آزادی تلاش نمود و نه در خارج از کشور به ایران بازگشت. در آن هنگام برخی از روشنفکران و فعالین سیاسی خارج از کشور بازگشت وی را نشانه همکاری و یا دست کم علاقه وی به همکاری و کنار آمدن با حکومت جمهوری اسلامی تلقی کردند، اتهامی که سعیدی سیرجانی آن را به شدت رد می‌کرد.
فیلم اعترافات و برنامه هویت

 
صداو سیمای جمهوری اسلامی سال ۱۳۷۵ سلسله برنامه‌هایی با عنوان «هویت» در نقد و حمله به روشنفکران و نویسندگان از شبکه یک سیما پخش کرد. در این برنامه‌ها از اعترافاتی که از سعیدی سیرجانی، عزت الله سحابی، غلامحسین میرزاصالح پخش و تحلیل‌های مورد نظر مقامات دولتی لابلای آن گنجانده می‌شد. گفته شد که این برنامه محصول مشترک صداوسیما و سعید امامی و حسین شریعتمداری (نماینده ولی فقیه و مدیر مسئول فعلی روزنامه کیهان) بوده‌است. پس از رویداد قتل‌های زنجیره‌ای و افشای تخلفات وزارت اطلاعات این برنامه مجددا مورد توجه قرار گرفت. عزت الله سحابی فیلم‌های گرفته شده را پس از ماه‌ها حبس و شکنجه خود و سایر زندانیان می‌داند. سعیدی سیرجانی در بخشی از این فیلم‌ها رندانه به شکنجه خود اشاره می‌کند: «اونچه که باعث شد من امشب خودم خواهش کنم که بیایند این برنامه را ضبط کنند صحبتی است که از دو روز پیش شروع شده ولی شاید ده دقیقه قبل یک تلنگر سفتی به روح من خورد. می‌خواستم این صحبت را بکنم که این چیزهایی که در طول این مدت من نوشتم، همه رگه‌هایی از لجبازی شدید دارد و شدیدا پشیمانم از این کار.» بعدها و پس از آزادی نسبی که در دوران اصلاحات پیش آمد، غلامحسین میرزاصالح و عزت الله سحابی و نیز سایر کسانی که در برنامه هویت فیلم‌های اعترافات آن‌ها پخش شده بود فرصتی یافتند تا فاش کنند که چگونه در طول مدت بازداشت‌شان و تحت چه فشارهای جسمی و روحی مجبور به اقرار و سخن گفتن علیه خود شده بودند. بسیاری از کسانی که در بازداشت‌گاه‌های وزارت اطلاعات شروع به اعتراف علیه خود و اعتقادات خود می‌کردند امیدوار بودند به این ترتیب از دست بازجویانی که اختیار جان و مرگ متهمان‌شان را در دست داشتند خلاصی یابند. تقریبا همه کسانی که فیلم و صدا و نوشته‌های اعترافات‌شان در برنامه تلویزیونی هویت پخش شد، آزاد شدند؛ اما علی اکبر سعیدی سیرجانی این بخت را نداشت و در اسارت جان باخت.
برگرفته از :
http://fa.shahrvand.com/2008-07-14-20-49-09/2008-07-14-20-49-46/3082-2009-07-14-14-53-17

۱ نظر:

  1. ya shasin azar bayjan yashasin iran ya shasin ensanlareh said sir jani zendeh bad iranian wa azriha ye ghayor zendeh bad said sirjani delawar nango nefrat bar rejim eslami kasif hakem bar iran zendeh bad azadi.

    پاسخحذف