در سال 1946، تركى آذرى، زبان مادرى او، به فرمان حكومت مركزى تهران ممنوع اعلام مى شود: "فارسى كه از فهم معلم و شاگرد، هر دو خارج بود، شد زبان تحقيق و تدريس." به دليل نوشتن متنى به تركى، مدير مدرسه به او دستور مى دهد كه كاغذ را آنقدر بليسد كه كلمات محو شوند." وقتى صورتم را بلند كردم، همهء بچه ها زدند زير خنده: رنگ هاى مركب روى صورتم مانده بود. من زبان مادريم را قورت داده بودم." "رضا براهنى"

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

درباره تجزیه: خاک مهمتر است یا انسان؟

من هم دوست دارم که ایران یکپارچه بماند و همه اقوام با مهر و دوستی در کنار هم زندگی کنند. احساس خوبی بهم دست می دهد وقتی می بینم چیزی مرا با یک فرد مثلا کرد یا آذربایجانی پیوند می دهد. حس اش مثل این است که یک خانواده بزرگ دارید و این از نظر روحی احساس خوبی در آدم ایجاد می کند. ولی اگر بنا باشد عده ای به زور در ایران نگه داشته شوند و این باعث ناراحتی آنان شود، دیگر آن احساس پیوند هم از بین خواهد رفت و حس دشمنی جای آن را خواهد گرفت.

وقتی صحبت تجزیه ایران پیش می آید، خیلی ها از سرکوب مردمی که میخواهند جدا شوند، طرفداری می کنند. بعضی ها مثل داریوش همایون به صراحت گفته اند که اگر قومی بخواهد از ایران جدا شود، آنها حتی حاضرند در کنار رژیم جمهوری اسلامی قرار بگیرند تا ایران یکپارچه بماند.

این نوع نگاه برای من اصلا قابل فهم نیست، چرا که یکپارچگی یک کشور و وسعت جغرافیایی آن به خودی خود چیز مثبتی نیست. مسلما بعضی ها هستند که مسائل اقتصادی را در نظر دارند و فکر می کنند بزرگی یک کشور در رشد اقتصادی آن نقش دارد. با اینکه این نوع طرز تفکر هم از نظر من ضدبشری ست، ولی حداقل بر پایه یک استدلال است. در صورتی که اکثر مردم وقتی صحبت تجزیه به میان می آید، صرفا از روی احساسات نظر می دهند و هیچ دلیل منطقی برای حرف شان ندارند.

نکته ای که ولی در بین هر دو گروه به چشم می خورد، این است که برای آنها خاک و تمامیت ارضی از خوشبختی انسان هایی که در آن خاک زندگی می کنند، مهمتر است. اینکه با کشتار و خونریزی عده ای را مجبور به زندگی در آن خاک کنند و بعد هم دلیل بیاورند که این به نفع خود سرکوب شدگان و همه مردم آن کشور است، ابلهانه ترین دلیلی ست که می توان شنید. ولی اتفاقا این استدلال بسیار رواج دارد و مخالفین سرسخت تجزیه اینگونه وانمود می کنند که به خاطر خوشبختی ملت و اقوامی که در ایران زندگی می کنند، حاضرند با کشت و کشتار هم جلوی تجزیه را بگیرند.

من هم دوست دارم که ایران یکپارچه بماند و همه اقوام با مهر و دوستی در کنار هم زندگی کنند. احساس خوبی بهم دست می دهد وقتی می بینم چیزی مرا با یک فرد مثلا کرد یا آذربایجانی پیوند می دهد. حس اش مثل این است که یک خانواده بزرگ دارید و این از نظر روحی احساس خوبی در آدم ایجاد می کند. ولی اگر بنا باشد عده ای به زور در ایران نگه داشته شوند و این باعث ناراحتی آنان شود، دیگر آن احساس پیوند هم از بین خواهد رفت و حس دشمنی جای آن را خواهد گرفت.

برای کسانی که واقعا به انسان ها فکر می کنند و آزادی را ارزش می گذارند، خاک هیچ ارزشی ندارد. اگر قومی فکر می کند جدایی باعث خوشبختی اش می شود، چرا ما باید به زور آنها را نگه داریم؟ اگر واقعا به انسان ها و حقوق شان احترام می گذاریم، پس باید تصمیمات آنان را هم به رسمیت بشناسیم. جدایی در کل چیز قشنگی نیست، ولی اعمال زور و خشونت برای جلوگیری از آن بسیار زشت تر است و روشی غیرانسانی ست.

همزیستی اقوام گوناگون فقط در صورتی زیبا و انسانی ست که با خواست طرفین انجام گیرد و نه با خشونت و سرکوب. از تجزیه ایران نترسیم و به خوشبختی اقوام فعلا ایرانی فکر کنیم. اگر آنها فکر می کنند که با جدایی می توانند آینده بهتری داشته باشند، بگذاریم به راه خود بروند و این را هم تجربه کنند. خاک ارزشی ندارد، مخصوصا وقتی که به قیمت آزادی و جان انسان ها تمام شود.

۱ نظر:

  1. تحلیل جالبی‌ بود. من هم موافقم. انسان و انسانیت بسیار مهمتر از خاک است. اما یک سوال اگر خاک مهم نیست پس دلیلی‌ برای تجزیه نمی‌‌ماند! هر کس مایل نیست که در ایران زندگی‌ کند میتونه این خاکو رها کنه و بره هر جایی که دوست داره. پس خاک مهم هست، سرزمین مادری مهم هست و برای همین هست که تجزیه طلبها نمی‌خواهند از ایران مهاجرت کنند و این یک موضوع دو طرفه هست، خاک ایران برای هر ایرانی‌ مهم هست و برای همین جدایی هر قومی از ایران مثل جدایی عضوی از بدن هست. به نظر من باید به عقیدهٔ همه احترام گذاشت به همون اندازه که تجزیه طلبها سرزمین مادریشون رو دوست دارن و نمیخوان از اونجا کوچ کنند سایر ایرانیها هم تمام خاک این سرزمینو میپرستن. جواب این مشکل تجزیهٔ خاک وطن نیست دوست عزیز، جواب مشکلات ایران در همدلی و اتّحاد نهفته است.

    با سپاس

    پاسخحذف