در سال 1946، تركى آذرى، زبان مادرى او، به فرمان حكومت مركزى تهران ممنوع اعلام مى شود: "فارسى كه از فهم معلم و شاگرد، هر دو خارج بود، شد زبان تحقيق و تدريس." به دليل نوشتن متنى به تركى، مدير مدرسه به او دستور مى دهد كه كاغذ را آنقدر بليسد كه كلمات محو شوند." وقتى صورتم را بلند كردم، همهء بچه ها زدند زير خنده: رنگ هاى مركب روى صورتم مانده بود. من زبان مادريم را قورت داده بودم." "رضا براهنى"

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

زندگی زیباست

دارم به نگرش هستی فکر میکنم و رسیدم به مکتب اگزیستانسیالیم، بزرگانی چون نیچه حرف قشنگی زدن زندگی بی‌معناست مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد. حال این معنا میتونه خیلی چیزا باشه معنا یافتن زندگی با زن و بچه معنا یافتن زندگی با کار و هزار تا چیز دیگه، مشکلم اینه اگه نتونیم معنا ببخشیم به زندگی به کدام سمت میریم ؟ انتهای آن راه کجا میتونه باشه ؟ فعلا به اون نگرش نرسیدم به همین خاطر حرف نیچه را در معنا بخشیدن قبول دارم زندگی زیباست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر