موج اعتراضى كه كه پس از انتخابات ٢٢ خرداد به ويژه در تهران و چند شهر مركزى ايران در اعتراض به كودتاى انتخاباتى حاكميت جمهورى اسلامى به راه افتاد و به واسطه استفاده از روبان هاى سبز در جريان انتخابات، جنبش سبز نام گرفت به لحاظ جغرافيايى متعلق به مناطق مركزى ايران است. به لحاظ اجتماعى شركت كنندگان در آن اقشار متوسط شهرى هستند. سازماندهى آن فاقد پايه هاى مستحكم در بين صنوف چون كارگران، معلمان و بازاريان است. اما هنرمندان، روزنامه نگاران و روشنفكران فارس از آن حمايت وسيعى مى كنند. نقطه قوت آن بهره برى از اينترنت و بين المللى كردن جنبش با حمايت ايرانى هاى مقيم خارج است. به لحاظ اتنيكى اين جنبش متعلق به ملت فارس بوده و منافع آن را نمايندگى مى كند.
هيچكدام از رهبران، تحليل گران، نويسندگان و يا استراتژيست هاى آن مشكلى با مشخصه هاى جغرافيايى، اتنيكى و قشرى جنبش سبز ندارند. برعكس در هر فرصتى كه پيش آيد سعى مى كنند با ملل ديگر مرز بندى كنند. مثلا هر جا كه اسم آذربايجان پيش مى آيد مسلما بحث تجزيه طلبى نيز به ميان مى آيد و با فراموشى خصلت هاى ويژه جنبش سبز سعى مى شود آن را به "ملت ايران" نسبت دهند و نشان دهند كه اين يك حركت فرامركزى است كه نيازهاى همه را برآورده خواهد ساخت. جنبش سبز مى خواهد كه از مركز هدايت و رهبرى شود و در عين حال ادعا مى كند كه آزادى و دمكراسى را براى همه به ارمغان خواهد آورد. اگر تجارب تلخ دهه هاى گذشته نبود شايد مى شد چك سفيدى به آنها داد و وارد معركه شد. اما اين بار قضيه فرق مى كند. هيچكدام از ملل غير فارس تا به امروز گول اين بازى را نخورده اند. تلاش هاى ارزان و تبليغات بى پايه اى صورت گرفته و مى گيرد تا آذربايجان به دنباله روى از جنبش سبز كشانده شود اما تاكنون اين تلاش ها بى ثمر مانده اند. و اين نشان مى دهد كه تا چه حد شعور سياسى و اجتماعى در مناطق غير مركزى پيشرفت كرده است.
خواسته ها و مطالبات حركت ملى آذربايجان كه در طول سال هاى اخير شكل بارزتر و مشخص ترى به خود گرفته اند به هيچ عنوان در مطالبات جنبش سبز انعكاس پيدا نكرده است. تنها بسنده كردن كلى به آزادى و حقوق بشر بدون پرداختن به مشخصات اتنيكى و اقليمى ايران كافى نيست. بدون پاسخ دادن به مطالبات جدى ملل غيرفارس هيچگونه امكان نزديكى جنبش هاى ملى وجود ندارد. در خرداد سال هشتادو پنج، يعنى درست زمانى كه برخى از سبز هاى امروز در كنار جمهورى اسلامى بودند و يا با تمايل شخصى حاضر بودند در كنار آن بايستند، ملت آذربايجان به پا خاست و نشان داد تا چه اندازه با حكومت جبار جمهورى اسلامى سر آشتى ناپذيرى دارد. آن روز ها، برخى از همين سبزهاى امروز آذربايجانى ها را تجزيه طلب ناميدند و مهر تاييدى بر خاك و خون كشاندن تورك ها زدند و با افتخار در كنار سپاه پاسداران و برادران بسيجى ايستادند. در اين گونه تفكرات و سياست ها بر عيه توركها هيچگونه تغييرى به وجود نيامده است. هيچ بيانيه، تحليل و يا شعارى نشان نمى دهد كه حاميان ديروز بسيج، امروز در مورد آذربايجان نوع ديگرى فكر مى كنند.
جنبش سبز جنبش ضد استبدادى فارس ها بر عليه حكومت جمهورى اسلامى است و منافع همين ملت را نيز نمايندگى مى كند. حركت ملى آذربايجان حركت ضد استبدادى، ضد شونيستى و ضد استعمار داخلى است و منافع ملت تورك آذربايجان را نمايندگى مى كند. ملت تورك آذربايجان انتظار ندارد كه فارس هاى مناطق مركزى براى متحقق شدن مطالبات تورك ها به خيابان بيايند. عكس اين موضوع نيز صادق است. تورك ها حاضر نيستند براى تغيير حكومت در تهران هزينه بدهند مگر بدانند كدامين خواسته آنها تضمين اجرايى خواهد گرفت. حركت ملى آذربايجان هيچ انگى به جنبش سبز نزده و تا جايى كه توانسته از آن حمايت سياسى و معنوى به عمل آورده است. كف انتظارات آذربايجان از جنبش سبز شايد آن باشد كه دست از انگ زنى و دروغ پردازى بر عليه تورك ها بر دارند و آب در آسياب جمهورى اسلامى نريزند. حتى اگر ملت آذربايجان همگى تجزيه طلب باشد، اين يك عقيده سياسى است و اگر قرار است جنبش سبز آزادى را براى همه به ارمغان بياورد بايد خود را آماده شنيدن حرفها و عقايد مخالف بكند.
تاكنون هيچگونه نشانه اى وجود ندارد تااين اميدوارى را به وجود بياورد كه جنبش سبز قادر است ديدگاه هاى اشتباه خود در مورد ملل غيرفارس، مشكلات و خواسته هاى آنها را تغيير دهد. سياست ها و ديدگاه هاى جنبش سبز در مورد به قول خودشان "اقوام" در راستاى همان سياست هاى پهلوى ها و اسلامى هاست. ابدا اين اميد وجود ندارد كه آنها در آينده نزديك مولفه هاى جديدى وارد انديشه هايشان كنند. آنها انتظار دارند كه همه به آنها بپيوندند چرا كه جنبش آنها از ديد خودشان آزاديخواهانه است اما هيچ اعتنايى به افكار و عقايد ديگران نشان نمى دهند. تو گويى به دنبال سياهى لشكرند و نمى بينند كه تنها خودشان نيستند كه ياد گرفته اند و تجربه اندوخته اند. ديگران اگر از آنها جلوتر نباشند مسلما عقب تر هم نيستند.
حركت ملى آذربايجان حركتى است از سوى تورك ها كه گرچه مطالبات تمام تورك هاى ساكن در ايران را مد نظر دارد اما حيطه اساسى فعاليت آن به دلايل شناخته شده در آذربايجان جنوبى است. اين حركت خاستگاهى متفاوت با جنبش سبز دارد و ابتدا تلاش دارد زبان مادرى ملتش را به آن بازگرداند. جنبش سبز نه تنها هيچ كمكى به تحقق اين خواسته نمى كند بلكه در مقابل آن نيز ايستاده است. جنبش سبز بايد بپذيرد كه پايگاهى در آذربايجان ندارد. جنبش سبز كه به قولى سبز الهى نيز در آن كم يافت نمى شود با بى اعتنايى به نيازهاى ملل ديگر نمى تواند حمايت آنها را انتظار داشته باشد. جنبش سبز بايد ابتدا نظريه كثيرالمله بودن ايران را كه سالهاست كله پا شده به حالت عادى در آورده و حقوق مطلقا برابر ديگران با ملت فارس را به رسميت بشناسد. تنها با اين كار مى توان در مورد همكارى دو جنبش كاملا برابر حقوق سخن گفت و زمينه هاى تبادل نظر را فراهم آورد.
هيچكدام از رهبران، تحليل گران، نويسندگان و يا استراتژيست هاى آن مشكلى با مشخصه هاى جغرافيايى، اتنيكى و قشرى جنبش سبز ندارند. برعكس در هر فرصتى كه پيش آيد سعى مى كنند با ملل ديگر مرز بندى كنند. مثلا هر جا كه اسم آذربايجان پيش مى آيد مسلما بحث تجزيه طلبى نيز به ميان مى آيد و با فراموشى خصلت هاى ويژه جنبش سبز سعى مى شود آن را به "ملت ايران" نسبت دهند و نشان دهند كه اين يك حركت فرامركزى است كه نيازهاى همه را برآورده خواهد ساخت. جنبش سبز مى خواهد كه از مركز هدايت و رهبرى شود و در عين حال ادعا مى كند كه آزادى و دمكراسى را براى همه به ارمغان خواهد آورد. اگر تجارب تلخ دهه هاى گذشته نبود شايد مى شد چك سفيدى به آنها داد و وارد معركه شد. اما اين بار قضيه فرق مى كند. هيچكدام از ملل غير فارس تا به امروز گول اين بازى را نخورده اند. تلاش هاى ارزان و تبليغات بى پايه اى صورت گرفته و مى گيرد تا آذربايجان به دنباله روى از جنبش سبز كشانده شود اما تاكنون اين تلاش ها بى ثمر مانده اند. و اين نشان مى دهد كه تا چه حد شعور سياسى و اجتماعى در مناطق غير مركزى پيشرفت كرده است.
خواسته ها و مطالبات حركت ملى آذربايجان كه در طول سال هاى اخير شكل بارزتر و مشخص ترى به خود گرفته اند به هيچ عنوان در مطالبات جنبش سبز انعكاس پيدا نكرده است. تنها بسنده كردن كلى به آزادى و حقوق بشر بدون پرداختن به مشخصات اتنيكى و اقليمى ايران كافى نيست. بدون پاسخ دادن به مطالبات جدى ملل غيرفارس هيچگونه امكان نزديكى جنبش هاى ملى وجود ندارد. در خرداد سال هشتادو پنج، يعنى درست زمانى كه برخى از سبز هاى امروز در كنار جمهورى اسلامى بودند و يا با تمايل شخصى حاضر بودند در كنار آن بايستند، ملت آذربايجان به پا خاست و نشان داد تا چه اندازه با حكومت جبار جمهورى اسلامى سر آشتى ناپذيرى دارد. آن روز ها، برخى از همين سبزهاى امروز آذربايجانى ها را تجزيه طلب ناميدند و مهر تاييدى بر خاك و خون كشاندن تورك ها زدند و با افتخار در كنار سپاه پاسداران و برادران بسيجى ايستادند. در اين گونه تفكرات و سياست ها بر عيه توركها هيچگونه تغييرى به وجود نيامده است. هيچ بيانيه، تحليل و يا شعارى نشان نمى دهد كه حاميان ديروز بسيج، امروز در مورد آذربايجان نوع ديگرى فكر مى كنند.
جنبش سبز جنبش ضد استبدادى فارس ها بر عليه حكومت جمهورى اسلامى است و منافع همين ملت را نيز نمايندگى مى كند. حركت ملى آذربايجان حركت ضد استبدادى، ضد شونيستى و ضد استعمار داخلى است و منافع ملت تورك آذربايجان را نمايندگى مى كند. ملت تورك آذربايجان انتظار ندارد كه فارس هاى مناطق مركزى براى متحقق شدن مطالبات تورك ها به خيابان بيايند. عكس اين موضوع نيز صادق است. تورك ها حاضر نيستند براى تغيير حكومت در تهران هزينه بدهند مگر بدانند كدامين خواسته آنها تضمين اجرايى خواهد گرفت. حركت ملى آذربايجان هيچ انگى به جنبش سبز نزده و تا جايى كه توانسته از آن حمايت سياسى و معنوى به عمل آورده است. كف انتظارات آذربايجان از جنبش سبز شايد آن باشد كه دست از انگ زنى و دروغ پردازى بر عليه تورك ها بر دارند و آب در آسياب جمهورى اسلامى نريزند. حتى اگر ملت آذربايجان همگى تجزيه طلب باشد، اين يك عقيده سياسى است و اگر قرار است جنبش سبز آزادى را براى همه به ارمغان بياورد بايد خود را آماده شنيدن حرفها و عقايد مخالف بكند.
تاكنون هيچگونه نشانه اى وجود ندارد تااين اميدوارى را به وجود بياورد كه جنبش سبز قادر است ديدگاه هاى اشتباه خود در مورد ملل غيرفارس، مشكلات و خواسته هاى آنها را تغيير دهد. سياست ها و ديدگاه هاى جنبش سبز در مورد به قول خودشان "اقوام" در راستاى همان سياست هاى پهلوى ها و اسلامى هاست. ابدا اين اميد وجود ندارد كه آنها در آينده نزديك مولفه هاى جديدى وارد انديشه هايشان كنند. آنها انتظار دارند كه همه به آنها بپيوندند چرا كه جنبش آنها از ديد خودشان آزاديخواهانه است اما هيچ اعتنايى به افكار و عقايد ديگران نشان نمى دهند. تو گويى به دنبال سياهى لشكرند و نمى بينند كه تنها خودشان نيستند كه ياد گرفته اند و تجربه اندوخته اند. ديگران اگر از آنها جلوتر نباشند مسلما عقب تر هم نيستند.
حركت ملى آذربايجان حركتى است از سوى تورك ها كه گرچه مطالبات تمام تورك هاى ساكن در ايران را مد نظر دارد اما حيطه اساسى فعاليت آن به دلايل شناخته شده در آذربايجان جنوبى است. اين حركت خاستگاهى متفاوت با جنبش سبز دارد و ابتدا تلاش دارد زبان مادرى ملتش را به آن بازگرداند. جنبش سبز نه تنها هيچ كمكى به تحقق اين خواسته نمى كند بلكه در مقابل آن نيز ايستاده است. جنبش سبز بايد بپذيرد كه پايگاهى در آذربايجان ندارد. جنبش سبز كه به قولى سبز الهى نيز در آن كم يافت نمى شود با بى اعتنايى به نيازهاى ملل ديگر نمى تواند حمايت آنها را انتظار داشته باشد. جنبش سبز بايد ابتدا نظريه كثيرالمله بودن ايران را كه سالهاست كله پا شده به حالت عادى در آورده و حقوق مطلقا برابر ديگران با ملت فارس را به رسميت بشناسد. تنها با اين كار مى توان در مورد همكارى دو جنبش كاملا برابر حقوق سخن گفت و زمينه هاى تبادل نظر را فراهم آورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر